فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

هوایت خیلی سنگین بود
این را وقتی زد به سرم فهمیدم

.... document.write('');document.close(); ..0...

خداوندا چه سخت است این جدایی
چه تلخ هست این شراب بی وفایی
جدایی: بی وفایی :درد دوری
همه باشد گناه اشنایی

*********
.مستم از باده که مستی هم بلاست

 باده ی عاشق ز هر باده جداست
بی وفا مستی مگر از باده ی عشقت نبود؟
کین چنین دل را شکستی
************
.اینجا زمین است
رسم ادمهایش هم عجیب
اینجا گم که می شوی
به جای اینگه دنبالت بگردند
تو را فراموش میکنند

 

 

.... document.write('');document.close(); ..0...

چشم به قفل قفسی هست و نیست

مژده‌ی فریادرسی هست و نیست

می‌رسد و می‌گذرد زندگی

آه که هر دم نفسی هست و نیست

حسرت آزادی‌ام از بند عشق


اول و آخر هوسی هست و نیست

مرده‌ام و باز نفس می‌کشم

 
بی تو در این خانه کسی هست و نیست

کیست که چون من به تو دل بسته است؟

مثل من ای دوست بسی هست و نیست

.... document.write('');document.close(); ..0...

مهربانی را بیاموزیم
فرصت آیینه ها در پشت در مانده است
روشنی را می شود در خانه مهمان کرد
می شود در عصر آهن
آشناتر شد
سایبان از بید مجنون٬
روشنی از عشق
می شود جشنی فراهم کرد
می شود در معنی یک گل شناور شد
مهربانی را بیاموزیم
موسم نیلوفران در پشت در مانده است
موسم نیلوفران٬یعنی که باران هست
یعنی یک نفر آبی است
موسم نیلوفران یعنی
یک نفر می آید از آن سوی دلتنگی
می شود برخاست در باران
دست در دست نجیب مهربانی
می شود در کوچه های شهر جاری شد
می شود با فرصت آیینه ها آمیخت
با نگاهی
با نفس های نگاهی
می شود سرشار از رازی بهاری شد...

.... document.write('');document.close(); ..0...

یک عمر قفس بست مسیر نفسم را

حالا که دری هست مرا بال و پری نیست

حالا که مقدر شده آرام بگیرم

سیلاب مرا برده و از من اثری نیست

بگذار که درها همگی بسته بمانند

وقتی که نگاهی نگران پشت دری نیست

.... document.write('');document.close(); ..0...

دلم از خودم گرفته گله ای از تو ندارم
به خدا تنهایی هامو پای تو من نمیزارم

قلب من اگه شکسته تو نبودی باعث اون
تو بدی نکردی هیچوقت با من زار و پریشون

غصه هامو اگه گفتم تو چرا به دل گرفتی
کی بهت گفته که داری از چشای من می افتی

تو که نور این چشامی نه یه قطره اشک ناچیز
نبینم دلت بگیره بشی از بهونه لبریز

نمیخوام حتی یه یه لحظه شک بیفته تو وجودت
فکر کنی فرقی نداره واسه من بود و نبودت

نمیخوام تو این غریبی تو بشی شریک دردام
چه جوری بگم عزیزم سوختن تو رو نمیخوام

.... document.write('');document.close(); ..0...

.... document.write('');document.close(); ..0...

چندیست جان به حجم تنت جا نمی شود
هِی سرفه می کنی نفست وا نمی شود
بر گُر گرفتن تـو نسیمی بر آتش است
اکسیژنی که در نفست جا نمی شود
گرگی گرسنه در ریه ات زوزه می کشد
تعبیــر خواب گرگ بـــه رویـــا نمی شود
دکتر که عکس های تو را دیده بود گفت :
این زخم کهنه است ؛ مداوا نمی شود
در شهر مدتیست که در پیش پای تو
دیگــر بــه احترام کسی پا نمی شود
این پرده های کرکره چـون پلک پنجره
چندیست سمت آمدنت وا نمی شود
طعنه زده به دختر تو همکلاسی اش :
این سرفه ها برای تـــو بابا نمی شود
امواج سینه ی تو به من یاد داده است
دریا بدون مـــوج کــــه دریــا نمی شود
دریای بیقرار! تـــو اسطوره نیستی!!
اسطوره با مبالغه افسانه می شود
جایــی کـــه عقل مانـــع پـرواز آدمــی ست
عاقل تر آن کسی ست که دیوانه می شود
پروانه از شراره ی آتش به هیــچ وجه
"پروا" نکرده است که پروانه می شود
من با تو سوختم که بدانم چه می کشی
»  احساس سوختن به تماشا نمی شود»

.... document.write('');document.close(); ..0...

بی گناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
یوسف از دامان پاک خود به زندان میرود

.... document.write('');document.close(); ..0...

 

بچه که بودم چه دل بزرگی داشتم

اکنون که بزرگم چه دلتنگم


کاش دلم به بزرگی بچگی بود

کاش همان کودکی بودم که حرفهاش

را از نگاهش می شد خوند


کاش برای حرف زدن

نیازی به صحبت کردن نداشتم


کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود

کاش قلب ها در چهره بود


اما اکنون اگر فریاد هم بزنم کسی نمی فهمد

و دل خوش کرده ام که سکوت کرده ام


دنیا را ببین ...

بچه که بودم از آسمان باران می آمد

بزرگ شده ام و از چشمهایم می آید!


بچه که بودم همه چشمای خیسم رو میدیدن

بزرگ شدم و هیچکی نمیبینه


بچه بودم تو جمع گریه می کردم

بزرگ شدم تو خلوت


بچه بودم راحت دلم نمی شکست

بزرگ شدم خیلی آسون دلم می شکنه


بچه بودم همه رو ۱۰ تا دوست داشتم

بزرگ که شدم بعضی ها رو هیچی

بعضی هارو کم و بعضی ها رو بی نهایت دوست دارم


بچه که بودم قضاوت نمی کردم و همه یکسان بودن

بزرگ که شدم قضاوتهای درست و غلط باعث شد که

اندازه دوست داشتنم تغییر کنه


کاش هنوزم همه رو

به اندازه همون بچگی ۱۰ تا دوست داشتم


بچه که بودم اگه با کسی

دعوا میکردم ۱ ساعت بعد از یادم می رفت

بزرگ که شدم گاهی دعواهام سالها تو یادم موند و آشتی نکردم


بچه که بودم گاهی با یه تیکه نخ سرگرم می شدم

بزرگ که شدم حتی ۱۰۰ تا کلاف نخ هم سرگرمم نمیکنه


بچه که بودم بزرگترین آرزوم داشتن کوچکترین چیز بود

بزرگ که شدم کوچکترین آرزوم داشتن بزرگترین چیزه


بچه که بودم آرزوم بزرگ شدن بود

بزرگ که شدم حسرت برگشتن به بچگی رو دارم


بچه که بودم تو بازیهام همش ادای بزرگ ترها رو در می آوردم

بزرگ که شدم همش تو خیالم بر میگردم به بچگی


بچه بودم درد دل ها را به هزار ناله می گفتم و همه می فهمیدند

بزرگ شده ام، درد دل را به صد زبان به کسی می گویم ...

اما هیچ کس نمی فهمد


بچه که بودم دوستی هام تا نداشت

بزرگ که شدم همه دوستی هام تا داره


بچه که بودم، بچه بودم

بزرگ که شدم، بزرگ که نشدم هیچ؛ دیگه همون بچه هم نیستم

ای کاش با همون صفتهای خوب و پاک بزرگ می شدیم.


.... document.write('');document.close(); ..0...

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.