فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

همه چيز از يه بطری بازی شروع شد . . . !
كمی بعد از نيمه شب . . . !
روی يك ميز شش نفره همه مست و خراب . . . !
بطری چرخيد ، چرخيد و چرخيد . . . !
همه چشمها به چرخشش بود . . . !
... حركتش كم شد . . . !
كم تر و كم تر . . . !
تا بالاخره ايستاد . . . !
سرش به طرف من بود به هر حال من بايد اطاعت می كردم . . . !
با چشم مسير سر تا انتهای بطری رو طی كردم . . . !
... آخرش رسيد به اون . . . !
نگاهم كرد و خنديد . . . !
بلند بلند می خنديد . . . !
دليل خنده هاش رو نمی فهميدم تا اينكه ساكت شد و خيره به من . . . !
به لباش چشم دوخته بودم منتظر اينكه بگه . . . !
رو دستات راه برو يا صورتت رو با سس بشور . . . !
لخت شو ...!
رو دستات راه برو .....!
يا يه چيزی مثل همينا . . . !
كه يهو كوبيد روی ميز و ابرو هاشو تو هم كرد . . . !
گفت : حـكـم . . . !
"عاشقم شو" . . . !
و من بايد عمل می كردم اين قانون بازی بود . . . ! :|

.... document.write('');document.close(); ..0...

 

از کسی پرسیدن خلوت کجاست ؟

گفت : جایی که من و تو نباشیم !

 

توجه کنید ،

جایی که من و تو نباشیم ،

؟؟؟

؟؟

؟

ما باشیم

بله ما باشیم

.... document.write('');document.close(); ..0...

آسمان گفت که امشب ، شب توست
سرخی صورت گل ، از تب توست
آنچه تا عشق مرا بالا برد
بوسه گاهیست که نامش لب توست . .

.... document.write('');document.close(); ..0...

 

ولنتاین در قرن اول میلادی در روم زندگی می كرد...

در آن زمان روم تحت سلطه پادشاهی جنگجو به نام كلادسیوس بود كه دوست داشت سربازان برای حضور

سپاهش در جنگ داوطلب شوند ولی مردها نمیخواستند بجگند، و كلادسیوس این كمبود سرباز را ناشی

از سستی مردها در ترك عشق می دانست، پس همه نامزدی ها و ازدواج ها ملغی اعلام كرد همانطور كه

گفته شد ولنتاین كه در آن زمان یك كشیش بود با او به مبارزه برخاست و به همراه ماریوس مقدس عزم خود

را جزم كردند تا زوج های جوان را به طور سری به عقد هم درآورند پس از با خبر شدنِ پادشاه از این قضیه برای

سر والنتین مقدس جایزه تعیین شد و او زندانی شد.

وقتی در زندان بود بسیاری از كسانی كه او آنها را به عقد هم در آورده بود به دیدنش رفتند. آنها گل و نامه های

محبت آمیز خود را از بالای دیوار زندان پرتاب می کردند. تا اینکه سرانجام در فوریه سال 269 قبل از میلاد به قتل رسید .

یكی از ملاقات كنندگان او دختر زندانبان بود، روزها به دیدارش می آمد و چند ساعتی با هم صحبت میكردند روزی

كه قرار بود والنتاین كشته شود نامه ای برای تشكر از دختر زندانبان نوشت كه با

جمله “Love from your valentine” خاتمه یافت.

در سال 496 بعد از میلاد، پاپ جلاسیوس 14 فوریه را به افتخار او روز ولنتاین نامید. از سالها قبل روز

14 فوریه كسانی كه یكدیگر را دوست داشته اند برای هم هدایایی ساده ای چون گل می فرستادند.

و امروز در اکثر نقاط جهان این روز رو جشن می گیرند و عشاق در این روز با خریدن هدایایی مثل شکلات

و عروسک که اکثرا خرس هست و شاخه گل رز و کارت تبریک ولنتاین بهم علاقشون رو نشون میدن.


روز عشاق در ایران باستان

سپندار مذگان" يا "اسفندار مذگان" نام داشته است. فلسفه بزرگداشتن اين روز به عنوان "روز عشق" به

اين صورت بوده است كه در ايران باستان هر ماه را سی روز حساب مي كردند و علاوه بر اينكه ماه ها

اسم داشتند، هريك از روزهاي ماه

نيز يك نام داشتند. بعنوان مثال روز اول "روز اهورا مزدا"، روز دوم، روز بهمن ( سلامت، انديشه) كه

نخستين صفت خداوند است، روز سوم ارديبهشت يعنی "بهترين راستي و پاكي" كه باز از صفات

خداوند است، روز چهارم شهريور يعنی"شاهی و فرمانروايي آرماني" كه خاص خداوند است و روز پنجم

"سپندار مذ" بوده است. سپندار مذ لقب ملي زمين است. يعني گستراننده، مقدس، فروتن. زمين نماد

عشق است چون با فروتني، تواضع و گذشت به همه عشق مي ورزد. زشت و زيبا را به يك چشم مي نگرد

و همه را چون مادري در دامان پر مهر خود امان مي دهد. به همين دليل در فرهنگ باستان اسپندار مذگان

را بعنوان نماد عشق مي پنداشتند. در هر ماه، يك بار، نام روز و ماه يكي مي شده است كه در همان روز

كه نامش با نام ماه مقارن مي شد، جشني ترتيب مي دادند متناسب با نام آن روز و ماه. مثلا شانزدهمين

روز هر ماه مهر نام داشت و كه در ماه مهر، "مهرگان" لقب مي گرفت. همين طور روز پنجم هر ماه سپندار

مذ يا اسفندار مذ نام داشت كه در ماه دوازدهم سال كه آن هم اسفندار مذ نام داشت، جشني با همين

عنوان مي گرفتند. سپندار مذگان جشن زمين و گرامی داشت عشق است كه هر دو در كنار هم معنا

پيدا مي كردند. در اين روز زنان به شوهران خود با محبت هديه مي دادند. مردان نیز زنان و دختران را

بر تخت شاهي نشانده، به آنها هديه داده و از آنها اطاعت می کردند.

انتخاب باشما

.... document.write('');document.close(); ..0...

مهدی یراحی ، بیست و سوم آبان ماه سال یک هزار و سیصد و شصت هجری شمسی در شهر اهواز متولد شد .
علاقه ی مهدی یراحی به آهنگسازی زمانی شکل گرفت که بین سال های ۱۰ تا ۱۳ سالگی ضمن شرکت در مسابقات تلاوت قرآن

، نا خودآگاه مجذوب موسیقی درونی آیه ها و آهنگ چینش کلمات بود .
بعدها ، دوران تحصیل در مقطع راهنمائی را در حالی سپری می کند که تلاش های جسته و گریخته اما صادقانه ای دارد

برای حضور در دنیای موسیقی ، با این همه طی کردن دوره ی آموزش تئوری تحت نظر علی کسرائی که تنها معلم

موسیقی اش بود ، سرآغازی می شود تا علاقه اش را به صورت جدی تری پیگیری کند ؛
مهدی یراحی هم چنین نواختن سازهای گیتار و پیانو را کاملا” تجربی فراگرفته و در نوازنده گی آنها مسلط است .
مهدی یراحی در سال ۱۳۷۹ تصمیم می گیرد تا برای همیشه به پایتخت نقل مکان کند ، سالی که هم زمان می شود

با خلقت آلبوم هجرت که بعدها به خاطر سخت گیری های شخصی اش برای ارائه دادن یک مجموعه ی مطلوب و تاثیر گذار

از آثارش و بروز برخی مشکلات از جمله عدم اخذ مجوز از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی وقت ، هرگز فرصت حضور

در بازار موسیقی مجاز را پیدا نمی کند و برای همیشه نشنیده باقی می ماند ؛
اتفاقی که در سال ۱۳۸۱ و ۱۳۸۳ نیز مشابها” برای آلبوم های تازه اش رخ می دهد کما اینکه وسواس و عقیده اش

مبنی بر احترام گذاشتن به شعور شنیداری مخاطب _ بر خلاف جریان عرف _ باعث می شود سبک ارزشمند تری

از موسیقی پاپ را تجربه کند ، سبکی مبتنی بر ارزش ترانه و تلفیق احساسی تر کلمات با نت ها … ؛

 مهدی یراحی سر انجام در زمستان یک هزار و سیصد و هشتاد و پنج تلاش می کند تا مجوعه ای از

بهترین آثارش را برای آلبوم من ُ رها کن آماده کند ، آلبومی که بعد از گذشت سه سال و در سال

۱۳۸۹ به اتمام می رسد تا به زودی شاهد انتشارش باشیم … ؛
ناگفته هائی از مهدی یراحی:
مهدی یراحی از مادرش به عنوان اولین حامی حضورش در موسیقی نام می برد و در ادامه ی راه از

حمایت های پدر نیز بهره مند بوده است .
برای درک بهتر ملودی ساختن ، به سادگی پایبند بوده است . می گوید ملودی ها معمولا” در تلاقی

آثار شنیده شده و احساسات شخصی آهنگساز جان می گیرند و با اینکه ، اکثر ملودی هایش را

بر اساس ترانه می سازد ، گاهی اوقات ترانه نویسی بر اساس ملودی اش را نیز به ترانه سرا پیشنهاد می دهد .
از موسیقی ارائه شده توسط گروه پینک فلوید به خصوص آلبوم the wall به عنوان جریانی به شدت تاثیر گذار

بر آهنگسازی اش یاد می کند و از آثار ونجلیز که اسطوره ی ملودی سازی اش است به شدت لذت می برد .

اعتقاد دارد که ونجلیز ، موسیقی را با زبانی ساده اما بسیار عمیق عرضه می کند .
به خاطر اجرای نه چندان خوب برخی آثارش توسط خواننده هایی که در زمینه ی آهنگسازی

و تنظیم همراهی شان کرده ، همیشه افسوس می خورد .
آوای استاد محمدرضا شجریان ، فرهاد مهراد ، ابراهیم حامدی ، داریوش اقبالی ، معین

، فریدون فروغی و مرحوم هایده را بسیار می پسندد ، هم چنین ام کلثوم و عبدالحلیم

حافظ را که از بزرگترین خوانندگان موسیقی عرب هستند .
مهدی یراحی در سال های دور به رشته ی کارگردانی علاقه مند بوده و هم چنین فیلم نامه

نویسی را تا سطوح بالا پیگیری کرده است .
مطالعه کردن ، بخش اجتناب ناپذیر برنامه های مهدی یراحی را تشکیل می دهد و آثار

دکتر علی شریعتی و پائولو کوئلیو از کتاب های محبوبش هستند .
مایکل جکسون ، جرج مایکل ، ویتنی هیوستون ، کریستینا آگویلرا و استینگ خوانندگان

مورد علاقه ی او در دنیای موسیقی غرب هستند و هم چنین در سینما ، قدرت بازیگری ال پاچینو

، چارلیز ترون و مونیکا بلوچی را بسیار می پسندد .

دو آلبودم جدیدیش  بنام های :

1-   امپراطور

 2 - منو رها کن

 

 

.... document.write('');document.close(); ..0...

ای ساربان ای ساربان، من همرهت همراستم
هرسو كه ميباشی روان،من همرهت همراستم
زاد سفر دارم بخود من بار دوشت نيستم
ترسم بود از سارقان،من همرهت همراستم
در بار بندی های تو شانه دهم از جان و دل
از من ترا نبود زيان،من همرهت همراستم
بيدرد و افسرده  نيم ، دارم بدل جوش و خروش
بق بق زنم چون اشتران، من همرهت همراستم
دزدان اگر گيرند عنان، من ميزنم همراه شان
دارم بخود تيغ و سنان، من همرهت همراستم
من شخص صاحب جرئتم ، بی دست و بی پا نيستم
باشم جوان پهلوان، من همرهت همراستم
با امر و با فرمان تو با كاروان خدمت كنم
نگريزم از بار گران، من همرهت همراستم
بر هر طرف گردی روان، سالاری درين كاروان
باشی چه مرد قهرمان، من همرهت همراستم
يارش ز روی دلبری ، با ناز گفت ای عشقری
امروز سير بوستان، من همرهت همراستم

.... document.write('');document.close(); ..0...

در هوای که هوای  تو بود در سر من

غزلی  خواهم ساخت

و در آن سردی تنهایی  خویش

که بود گرمی احساس تو با این دل من

و نگاهی که پر از شوق حضور

به نفس های  پر از  حرم تو سوگند

که من

نبرم یاد تو از خاطر  خویش

بنوازم بسر تار دو گیسوی  سیات

و به اندوهی که ا ز ذوری توست

غزلی خواهم خواند

غزلی تا که برسم فریاد

به برو بام وفایت پیچد

و در آن محفل رویایی خویش

که صفا همدم توست

حال ما دریابی

((نیما))

.... document.write('');document.close(); ..0...

تنها محض خاطر تو، به تو می‌گويم
خواهانِ خاکستر اين سمندری اگر
در بادهای رو به شمال و بر بام گريه تماشايم کن!
من با هزار چشم تشنه از بی‌تابیِ تماشا،
بدهکارِ شبِ آسمانی پر ستاره‌ام.

.... document.write('');document.close(); ..0...

به هر که گفت
تعبير زندگی شکل صبور همين شقايق است
شک خواهم کرد

از هر که گفت بيا برای بيداریِ دريا دعا کنيم
پرهيز خواهم کرد،
يا پا به پای زائری که بگويد بلای ستاره دور،
شب از خواب اين زاويه به روز خواهد رسيد،
همسفر نخواهم شد.

پناه بر تو ای فهم فراموشی!
حالا بيا برای رسيدن به آرامش
نزديکترين نامهای کسان خويش را بياد آوريم!

.... document.write('');document.close(); ..0...

 

کاش پیشم بودی وقتی گریه میکردم
 میگفتی ببین منو!!

ببینم چشاتو!!
 گریه کنی میکشمت ها
من با توام!!!!

.... document.write('');document.close(); ..0...

لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید
.: Weblog Themes By SlideTheme :.